۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۹, سه‌شنبه

دیکتاتور‌منشی

دیکتاتورمنشی:
بابا خب آدم زورش می‌آید دیگر! توی این وانفسای گوگل ریدر که فید خوب پیدا نمی‌شود و اگر فید خوبت را حتی برای یکبار هم شده با دیگران تقسیم کنی، سریع دوستان فید‌هایت را دزدیده و تو را هم قایم می‌کنند از توی لیست‌شان، ما چندی پیش یک فید خوب پیدا کردیم و بسیار بسی مواظب بودیم که بی‌هوا تقسیمش نکنیم!! به نظر می‌رسد که طرف آدم می‌زند! بعد از مدتی مکشوف به عمل می‌آید که طرف «دسپرت هاوس وایوز» بسی دوست دارد و هر از چندی، یکی از پست‌هایش را به نقل‌قول‌های گهر بار از آن سریال کذا اختصاص می‌دهد، ما هم زیرسیبیلی رد کرده و به حساب بچگی‌ش می‌‌گذاریم! اوضاع خوب است و ایشان نیز بخشی از سفره فید روزانه‌مان را تشکیل می‌دهند! تا اینکه، چشم‌تان روز بد نبیند:
اما صبر کنید یک کم! باید یک چیز دیگر را اول بگوییم. ما به دلایلی از آن سریال اسمشو نبر متنفر می‌زنیم! مهم‌ترینش چنین است: کنش، رخداد، فضا، تصویر در یک متن، فیلم، سریال بازنمایی یک طرح هستند. طرحی که هدفی را برپایه فهم تماشاگر پی‌ریزی می‌کند. همه مکتب‌های هنری، دلایلی را در نسبت زیبایی با این فهم و یا کارکرد لذت در ارتباط با این فهم و یا چگونگی فهم و یا واکاوی فهم در روان آدمی، مطرح می‌کنند. خلاصه نکته در این است که فهم چیز مهمی‌ست و نباید به ابتذالش کشید. حال چرا ما تنفر کرد؟
هیچی آقا، این سریال هم یک سری کنش دارد، فضا، تصویر، رخداد، اما آخر سریال یک روای دارد، یک راوی به ظاهر اکابر علما(لغت دزدی چه کار خوبی‌ست بام!:دی) که در انتهای هر قسمت می‌آید و یک تعبیر از همه این کنش‌ها برایتان می‌خواند، که آره بیننده فهیم!!! دیدید چطوری فلانی زد فلانی را کشت؟ چون حسود بود خب! تویی که در طول سریال خواب خرگوشی می‌دیدی، بدان و آگاه باش که معنی فلان کار همین است و بس! و بیننده فهیم هم یک آهاااااااااااااااا باید بگوید و بر زیرکی سازندگان درود بفرستد که چگونه ترتیب کارها را چنان چیده‌اند که فلان معانی از تویش در بیاید و بیننده نفهم هم(مثل من) موهایش را بکند که بابا فلان کنش کجا معنی‌اش حسودی است خب؟! در کدام سنت ادبی، هنری، کوفت، مرض؟
این‌ها بس نبود، بلکه از آنجا که این اکابر علما یک ذره محدودیت دارد در فکر کردن، در هر قسمت فقط به یک موضوع می‌تواند فکر کند، و تمام داستان‌های موازی سریال در ارتباط با همان یک موضوع تعبیر می‌شوند! مثلا : همه حسودند، بعضی مثل فلانی زیاد حسودی نمی‌کنند، عاقبت‌شان می‌شود اینی که دیدید( با تصاویر هماهنگ شده با صدای معرفت‌آلود!!!!(حال کردم، آلود چه پسوند خوبی درآمد برای مسخره کردن وجه مثبت!) راوی)، بعضی به خاطر حسودی می‌زنند بچه‌ی خودشان را نابود می‌کنند چون خیلی حسودند، بعضی هم خیلی کم حسودند و حساب‌شان را در قسمت‌های بعد می‌رسیم، حالا شما هم گیر ندهید که این‌ها داستان‌شان هیچ ربطی به حسودی نداشت! و این دسته‌بندی‌های ساده‌لوحانه از آدم‌ها را بکنند توی مغز بیننده فهیم تا معرفت همگانی شود.
و این کار، از کاربرد انداختن همه فرآیندهایی است که فهم را نشانه گرفته‌اند و توهین مستقیم به شعور تماشاگر! و حق تماشاگر ابله آمریکایی‌ست که همین‌ها را به خوردش بدهند و به‌به و چه‌چه هم بزند!

بعد از این چیزی که چقدر هم طولانی شد گفتنش، باید بگوییم که آن بلاگی که آدم می‌زد، از همه جا بی‌خبر یک روز به تفصیل از این خاصیت بی‌خاصیت سریال برمی‌دارد تعریف می‌کند! خب بابا زیر سیبیل آدم هم فقط دو سانت جا دارد، هر خزعبلی از آنجا رد نمی‌شود دیگر! به همین جهت، ما فی‌الفور و بنا به قدرتی که گوگل به کاربرش، چون خدایگانی در جرح و تعدیل فیدها اعطا کرده است، چنان به طرفة‌العینی پاکش نمو‌دیم که اثری از او در پهنه ریدرمان باقی نماند، باشد که عبرت دیگران گردد تا خزعبل نپسندند. باشد که همگان آگاه و آدم باشند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر