خب دیگر، بعضی وقتها نمیشود با گذشته روبرو شد. سخت است همیشه سر را بالا گرفتن و گفتن که من آنیام که فلان موقع اینطور بودم. اگر که مثل من راه آسانتر را انتخاب کنید، نتیجهاش میشود سرپوش گذاشتن، پاک کردن، کتمان.
*
داستان اینکه من چطور همیشه سر از جاهایی در میآورم که در بنیادیترین اعتقادات با هیچ کدام از دور و بریهایم نقطه مشترکی ندارم، بسیار سرگرمکننده است!!! اما نتیجهاش این است که اگر از دور به زندگی من نگاه کنید دورههای تفریح و بیرون رفتن توتالی دیسکانکتد (totally disconnected) هستند! خب چه میشود کرد؟ همیشه کسانی که در مرتبه دوم اعتقادی(اعتقاداتی راجع به اعتقادات مردمان) عقاید جالبی دارند، در مرتبه اول آنقدر دورند که نمیشود خیلی چیزها را با آنها در میان گذاشت، خیلی ساده انقدر دورند که صمیمیتی در کار نمیتواند باشد، بیشتر بحث است، بحث خوب، اما جای غصهها و خندهها و غر زدنها و ... هزار چیز جالب دیگر نیست. مردمان نزدیک مرتبه اول هم یافت مینشوند! اگر هم یافت میبشوند، با ترتیبات مختلف،از لطف دوستان گرفته تا بدخلقیهای دو یا چند طرفه، یا پریود شدنهای روحی چندطرفه، امکان برهم زدن خاصیت توتالی دیسکانتکتد بودن فراهم نیامده است!
*
این پیروان مکتب انتقادی مفصل در مورد اعمال قدرت بر دلالت، دال و کلمه حرف میزنند. سیر ج.نده کردن واژهها، از طریق از کاربرد انداختن دلالت اصلی و فراموش کردن مفاهیم اصلی نهفته در دلالتها یکی از همین اعمال قدرت هاست! دریدا جایی گفته است که فرهنگ امریکایی شالودهشکنی را ج.نده کرده است(نقل به مضمون، اصل جمله را هر چه فکر کردم، یادم نیامد.) اما الان میخواهم از یک نوع دیگر ج.ندهسازی حرف بزنم. ج.ندهسازی توسط کسانی که هنوز اول راه یادگیری مفاهیم و دلالتهای جدید هستند. توسط جوجه دانشجو، جوجه درسخوانده، جوجه....
مثال ۱: روشنفکر. از دلالت اصلی این واژه بگذریم، آنچه برایم جالب است این است که چطور میشود به دختری که راحت با دیگران همبستر میشود واژه روشنفکر را اطلاق نمود. ببینید، به هر حال قابل قبول است که کسی که راحت با دیگران همبستر میشود تحت تاثیر اعتقاداتش این کار را انجام میدهد(گرچه از نزدیک دیدهام مواردی را که اعمال واژه اعتقاد به برخی خزعبلات موجود در ذهن فرد مذکور گناه به حساب میآید) و بخشی از اعتقادات آدمی هم تحت تاثیر تفکر بوجود میآیند. اما اینکه کسی اعتقاد دارد که زندگی جنسیاش فلان جور باشد دلیل نمیشود که به خوبی روی این موضوع فکر کرده است و پس از کلی استدلال قابل توجه چنین نتیجهیی گرفته است. مثلا ممکن است روی تخمهایش(۳۰۰ تا؟) خیلی ساده گفته باشد، به فلانی که دوستم است و اینجوری، دارد خیلی خوش میگذرد، بگذار ما هم چند صباحی خوش بگذرانیم! هوم؟ این جن.دهسازی در اثر یک خلط انجام شده است. خلط اعتقادات (به نظر)جدید یا مدرن با تفکر! هوم، بگذارید بگویم که من در این پاراگراف هیچ جهتگیری را در رابطه با خوبی یا بدی این کار انجام ندادم!
مثال ۲: ج.نده کسی است برای پول با دیگران همبستر میشود. دقیق نمیدانم که قبح این کار را در چه میدانند، ولی باید نسبتی با رابطه پول و ثکس داشته باشد. یک کمی جالب است که ازدواج که بنیان تاریخیش نیز قرارداد پولی بین پدر عروس و داماد است و باز هم چنین نسبتی را برقرار میکند انقدر قبیح نیست. حتی امروز هم در مواردی که هر دو طرف استقلال مالی ندارند چیزهایی مثل نفقه، مهریه، و یا قوانین تقسیم اموال در غرب همین نسبت را برقرار میکنند. اما خب، بگذریم. ما لغت ج.نده را نیز ج.نده کردهایم! چطور؟ کسی که راحت با دیگران همبستر میشود و یا با تعدادی بیشتر از ۲ نفر از افراد همبستر بوده است ج.نده میخوانند، بیهیچ وجداندردی، بیهیچ تأنی، بیهیچ درنگی! چه نسبتی در ارتباط پول و ثکس میبینیم؟!
*
داستان اینکه من چطور همیشه سر از جاهایی در میآورم که در بنیادیترین اعتقادات با هیچ کدام از دور و بریهایم نقطه مشترکی ندارم، بسیار سرگرمکننده است!!! اما نتیجهاش این است که اگر از دور به زندگی من نگاه کنید دورههای تفریح و بیرون رفتن توتالی دیسکانکتد (totally disconnected) هستند! خب چه میشود کرد؟ همیشه کسانی که در مرتبه دوم اعتقادی(اعتقاداتی راجع به اعتقادات مردمان) عقاید جالبی دارند، در مرتبه اول آنقدر دورند که نمیشود خیلی چیزها را با آنها در میان گذاشت، خیلی ساده انقدر دورند که صمیمیتی در کار نمیتواند باشد، بیشتر بحث است، بحث خوب، اما جای غصهها و خندهها و غر زدنها و ... هزار چیز جالب دیگر نیست. مردمان نزدیک مرتبه اول هم یافت مینشوند! اگر هم یافت میبشوند، با ترتیبات مختلف،از لطف دوستان گرفته تا بدخلقیهای دو یا چند طرفه، یا پریود شدنهای روحی چندطرفه، امکان برهم زدن خاصیت توتالی دیسکانتکتد بودن فراهم نیامده است!
*
این پیروان مکتب انتقادی مفصل در مورد اعمال قدرت بر دلالت، دال و کلمه حرف میزنند. سیر ج.نده کردن واژهها، از طریق از کاربرد انداختن دلالت اصلی و فراموش کردن مفاهیم اصلی نهفته در دلالتها یکی از همین اعمال قدرت هاست! دریدا جایی گفته است که فرهنگ امریکایی شالودهشکنی را ج.نده کرده است(نقل به مضمون، اصل جمله را هر چه فکر کردم، یادم نیامد.) اما الان میخواهم از یک نوع دیگر ج.ندهسازی حرف بزنم. ج.ندهسازی توسط کسانی که هنوز اول راه یادگیری مفاهیم و دلالتهای جدید هستند. توسط جوجه دانشجو، جوجه درسخوانده، جوجه....
مثال ۱: روشنفکر. از دلالت اصلی این واژه بگذریم، آنچه برایم جالب است این است که چطور میشود به دختری که راحت با دیگران همبستر میشود واژه روشنفکر را اطلاق نمود. ببینید، به هر حال قابل قبول است که کسی که راحت با دیگران همبستر میشود تحت تاثیر اعتقاداتش این کار را انجام میدهد(گرچه از نزدیک دیدهام مواردی را که اعمال واژه اعتقاد به برخی خزعبلات موجود در ذهن فرد مذکور گناه به حساب میآید) و بخشی از اعتقادات آدمی هم تحت تاثیر تفکر بوجود میآیند. اما اینکه کسی اعتقاد دارد که زندگی جنسیاش فلان جور باشد دلیل نمیشود که به خوبی روی این موضوع فکر کرده است و پس از کلی استدلال قابل توجه چنین نتیجهیی گرفته است. مثلا ممکن است روی تخمهایش(۳۰۰ تا؟) خیلی ساده گفته باشد، به فلانی که دوستم است و اینجوری، دارد خیلی خوش میگذرد، بگذار ما هم چند صباحی خوش بگذرانیم! هوم؟ این جن.دهسازی در اثر یک خلط انجام شده است. خلط اعتقادات (به نظر)جدید یا مدرن با تفکر! هوم، بگذارید بگویم که من در این پاراگراف هیچ جهتگیری را در رابطه با خوبی یا بدی این کار انجام ندادم!
مثال ۲: ج.نده کسی است برای پول با دیگران همبستر میشود. دقیق نمیدانم که قبح این کار را در چه میدانند، ولی باید نسبتی با رابطه پول و ثکس داشته باشد. یک کمی جالب است که ازدواج که بنیان تاریخیش نیز قرارداد پولی بین پدر عروس و داماد است و باز هم چنین نسبتی را برقرار میکند انقدر قبیح نیست. حتی امروز هم در مواردی که هر دو طرف استقلال مالی ندارند چیزهایی مثل نفقه، مهریه، و یا قوانین تقسیم اموال در غرب همین نسبت را برقرار میکنند. اما خب، بگذریم. ما لغت ج.نده را نیز ج.نده کردهایم! چطور؟ کسی که راحت با دیگران همبستر میشود و یا با تعدادی بیشتر از ۲ نفر از افراد همبستر بوده است ج.نده میخوانند، بیهیچ وجداندردی، بیهیچ تأنی، بیهیچ درنگی! چه نسبتی در ارتباط پول و ثکس میبینیم؟!
برهنگی فرهنگی. به قول یکی: "پسری که روزی سه بار در حمّام ، با کف صابون به اُرگاسم میرسه باکره است و دختری که در تمام عمرش فقط یک شب ، به خیال خامش ، با مرد رویاهاش خوابیده، فاحشه"
پاسخحذف